http://dl.piy.ir/uploads/%D8%B7%D9%84%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AB%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%8C-%D9%88%D8%AC%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B9%D8%A7-%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9.mp3
مردی که همسرش و خواهرش باو ضع زننده ای بیرون
آمده بودند با یک شخص متدین که همسرش چادر بر سر کرده بود
رو به رو شد و با ناراحتی به او گفت:
چرا زن خود را این قدر محصور می کنی او را اذیت می کنی؟
آن شخص گفت: دقت کردی ماشین شخصی رو چادر می کشن
نه اتوبوس همگانی؟!
و از بین ماشین های شخصی هر کدوم که
باکلاس تر و شیک تر و زیباتر هست چادر دارند؟
ژیان که چادر نمی خواد! ناموس من از هر ماشینی گرون قیمت
و با ارزشی برای من با ارزش تر است
و نمی خوام که دیگران او را با چشم و زبان خود مورد اذیت و توهین و متلک قرار بدن.
دید مردی مردکی را در رهی
همسرش آرایشش همچون پری
گفت ای آقا اجازه می دهی
این عروسک را که با خود می بری
گوشه چشمی به ما نازک کند
یا نگاهش من کنم از دلبری؟
گفت ای مردک چه می گویی سخن؟
قصد دعوا کرده ای یا توسری؟!!
گفت من قصد اجازت داشتم
تو چرا بر من چنین سان می پری؟
دیگران بی اذن تو لذت برند
من ادب کردم چقدر تو بی رگی!