http://dl.piy.ir/uploads/%D8%B7%D9%84%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AB%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%8C-%D9%88%D8%AC%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B9%D8%A7-%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9.mp3
با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، یا:«و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا»
چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ روى آوردن جوانها در برخی بخشها به مواد مخدر، روابط همسایگىمان و رعایتهاى لازم، صلهى رحم، فرهنگ رانندگى، آپارتماننشینى، الگوى تفریح سالم، نوع معمارى در جامعهى ما، نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟
طراحى لباسمان ، مسئلهى آرایش در بین مردان و زنان چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ دروغ چقدر رواج دارد؟ پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ چرا بعضىها با داشتن توان کار، از کار میگریزند! علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟
حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟(در رسانهها، در اینترنت)، چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانونگریزى در برخی؟ میزان وجدان کارى در جامعه؟! انضباط اجتماعى؟! محکم کاری در تولید؟! ساعات مفید کار در دستگاههاى ادارى؟! چرا در بین بسیاری از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟
«مصرفگرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مىآوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست»
چه کنیم که ریشهى ربا در جامعه قطع شود؟ که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ که طلاق و فروپاشى خانواده مانند غرب در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعهى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکىاش را انتخاب کند؟ حد زاد و ولد در جامعهى ما چیست؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ کرده است؟ تجمل گرایی چیست؟
این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت دربارهى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست نمی شود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد. اصل اینهاست. آنها ابزارى است براى اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند.
اسلام بُنمایههاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است. بُنمایههاى این فرهنگ عبارت است از:
خردورزى، اخلاق، حقوق.
هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکردهایم.
دو سه نکته پیرامون ایجاد این وضعیت و الزاماتى که دنبال این فرهنگ رفتن براى ما ایجاد میکند،
این است که رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطهى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفى را باید ترسیم کنیم - هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت.
مسئلهى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد.
بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.
قال الله تبارک و تعالی :
یابن آدم! اطیعونی بقدر حاجتکم الیّ، و اعصونی بقدر صبرکم علی النار، و اعملوا للدنیا بقدر لبثکم فیها، و تزوّدوا للآخره بقدر مکثکم فیها.
(کلیات احادیث قدسی)
خداوند متعال می فرماید: ای فرزند آدم! به اندازه ای مرا اطاعت کن که به من نیاز داری، و به اندازه ای مرا معصیت کن که تحمل صبر بر آتش را داری، و برای دنیا به اندازه ای کار کن که در آن قرار است باقی بمانی، و برای آخرت به اندازه ای توشه بردار که قرار است در آن سکنی گزینی.
حماد بن عیسى گوید: روزى امام صادق علیه السّلام به من فرمود: میتوانى خوب نماز بخوانى؟
گفتم: اى آقاى من! من کتاب حریز را درباره نماز حفظ کرده ام.
فرمود: بر تو باکى نیست، برخیز نماز بخوان.
گوید: برابر آن حضرت رو به قبله ایستادم و تکبیر نماز گفتم و رکوع و سجود نمودم.
امام فرمود: اى حمّاد! خوب نماز نمیخوانى! چه اندازه براى مرد زشت است که شصت یا هفتاد سالش شود و یک نماز کامل و تمام بپا ندارد!
حمّاد گوید: پیش خود خوار شدم و گفتم قربانت گردم: نماز را به من بیاموز.
امام صادق علیه السّلام تمام قد رو به قبله ایستاد و...
واقعا چقدر زشت است یک بچه مسلمان ...
آن مفهومى که میتواند اهداف نظام اسلامى را تا حدود زیادى در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم پیشرفت است . پیشرفت، تداعىکنندهى حرکت است، راه است.
پیشرفت داراى ابعادى است؛ و پیشرفت در مفهوم اسلامی، با پیشرفت یک بُعدى یا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است.
یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از:
سبک زندگى کردن
ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم - که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است.
هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامىاست
این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامی، اعتبار بینالمللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است.
اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛
مثل مسئلهى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئلهى خط، مسئلهى زبان، مسئلهى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهاى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛
اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است. در اصطلاح اسلامى به آن میگویند: عقل معاش پس عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج کردن نیست.
میشود این بخش را به منزلهى بخش نرمافزارى تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سختافزارى به حساب آورد.
اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همهى پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد.
در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛
در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛
در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛
پیامبر اکرم بااصحابشون از منطقه ای رد می شدند از اسب پیاده شدندو با احترام خاصی از اون منطقه گذشتند. وقتی اصحاب علتش رو سوال کردند فرمودند اینجا مکانی بود که زمانی رزمندگان اسلام در آن مشغول تمرین رزم بودند.
(این نشانه ارزش کار رزمندگان اسلام است حتی اگر به درجه شهادت نرسیده باشد.)
ویـرانه نه آن است که جـمشید بنـــا کـرد
ویرانــه نه آن است که سهراب فرو ریخت
ویرانه دل ماست کـه هر جـمعــه به یادت
صـد بار بنا گشـت ودگـر بار فـرو ریـخت