http://dl.piy.ir/uploads/%D8%B7%D9%84%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AB%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%8C-%D9%88%D8%AC%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B9%D8%A7-%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9.mp3
یا صاحب الزّمان |
· روزی هــــــــزار بار دلت را شکسته ام |
· بیخود به انتظـــــــــار وصالت نشسته ام |
· هرباراین تـویی که رسیــــدی و در زدی |
· هر بار ایــــن مـــنم که درخانه بستـــه ام |
· هرجمعــــــه قـــول میدهم آدم شوم ولـــی |
· هم عهد خویش و هم دلت را شکسته ام |
قَالَ الْحَسَنُ بْنُ مَسْعُود: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ قَدْ نُکِبَتْ إِصْبَعِیوَ تَلَقَّانِی رَاکِبٌ وَ صَدَمَ کَتِفِی وَ دَخَلْتُ فِی زَحْمَةٍفَخَرَقُوا عَلَیَّ بَعْضَ ثِیَابِی فَقُلْتُ کَفَانِی اللَّهُ شَرَّکَ مِنْ یَوْمٍ فَمَا أَیْشَمَکَ فَقَالَ علیه السلام لِی یَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَاتَرْمِی بِذَنْبِکَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ قَالَ الْحَسَنُ فَأَثَاب إِلَیَّ عَقْلِی وَ تَبَیَّنْتُ خَطَئِی فَقُلْتُ یَا مَوْلَایَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ یَا حُسْنُ مَا ذَنْبُ الْأَیَّامِ حَتَّى صِرْتُمْ تَتَشَأَّمُونَ بِهَا إِذَا جُوزِیتُمْ بِأَعْمَالِکُمْ فِیهَا قَالَ الْحَسَنُ أَنَا أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَبَداً وَ هِیَ تَوْبَتِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ علیه السلام وَ اللَّهِ مَا یَنْفَعُکُمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُعَاقِبُکُمْ بِذَمِّهَا عَلَى مَا لَا ذَمَّ عَلَیْهَا فِیهِ أَ مَاعَلِمْتَ یَا حَسَنُ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالْأَعْمَالِ عَاجِلًا وَ آجِلًا قُلْتُ بَلَى یَا مَوْلَایَ قَالَ علیه السلام لَا تَعُدْ وَ لَا تَجْعَلْ لِلْأَیَّامِ صُنْعاً فِی حُکْمِ اللَّهِ قَالَ الْحَسَنُ بَلَى یَا مَوْلَایَ.
حسن بن مسعود گوید: خدمت حضرت ابو الحسن على بن محمد (علیه السلام) رسیدم، آن روز انگشتم ضربه دیده بود، با سوارى تصادف کرده بودم و بدوشم آسیب رسانده بود، در جنجال و ازدحامى وارد شده بودم و لباسهایم را پاره کرده بودند، گفتم: خدا شر تو - روز- را از سر من کوتاه کند، عجب روز شومى هستى. حضرت فرمود: تو هم این حرف را مىزنى با اینکه با ما رفت و آمد دارى؟ گناه خود را به گردن بیگناهى مىافکنى؟ حسن گوید: با شنیدن این جمله عقل به سرم بازگشت و فهمیدم اشتباه کردهام. گفتم: مولاى من استغفر الله. از خدا آمرزش مىخواهم. فرمود: حسن! گناه روزها چیست که شما هر وقت به مکافات اعمال خود مىرسید، به آنها دشنام مىدهید؟ گفتم: یا ابن رسول الله، براى همیشه استغفار مىکنم و این توبه من است. فرمود: به خدا، این دشنامها سودتان نبخشد، و خدا بر مذمت بىتقصیرها، مجازاتتان مىکند، حسن!! مگر نمىدانى که ثواب و عقاب، و مکافات عمل در دنیا و آخرت به دست خداست؟ گفتم: چرا، مولاى من. فرمود: دیگر تکرار نکن، و براى روزها نقشى در حکم خدا قائل مشو. گفتم: بچشم، مولاى من.
«وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمیداً »(131)
سوره نساء: و براستى سفارش کردیم کسانى را که پیش از شما کتاب داده شدند و شما را که همانا بپرهیزید خدا را و اگر کافر شوید همانا براى خداست آنچه که در آسمانها و زمینهاست و خدا بىنیاز و ستوده است- آیه 131.
«قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ »(65)
سوره انعام: بگو او است قادر بر اینکه برانگیزد بر شما عذابى از فراز سرتان و از زیر پایتان یا بهم اندازدتان گروههائى غیر هم آهنگ و ببرخى از شما بچشاند آسیب برخى را: بنگر چگونه میگردانیم آیات را، باشد که ایشان بفهمند- آیه 66.
(کتاب الروضة در مبانى اخلاق ،باب1، اندرزهاى خداى عز و جل در قرآن مجید/ص4)
با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، یا:«و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا»
چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ روى آوردن جوانها در برخی بخشها به مواد مخدر، روابط همسایگىمان و رعایتهاى لازم، صلهى رحم، فرهنگ رانندگى، آپارتماننشینى، الگوى تفریح سالم، نوع معمارى در جامعهى ما، نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟
طراحى لباسمان ، مسئلهى آرایش در بین مردان و زنان چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ دروغ چقدر رواج دارد؟ پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ چرا بعضىها با داشتن توان کار، از کار میگریزند! علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟
حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟(در رسانهها، در اینترنت)، چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانونگریزى در برخی؟ میزان وجدان کارى در جامعه؟! انضباط اجتماعى؟! محکم کاری در تولید؟! ساعات مفید کار در دستگاههاى ادارى؟! چرا در بین بسیاری از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟
«مصرفگرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مىآوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست»
چه کنیم که ریشهى ربا در جامعه قطع شود؟ که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ که طلاق و فروپاشى خانواده مانند غرب در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعهى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکىاش را انتخاب کند؟ حد زاد و ولد در جامعهى ما چیست؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ کرده است؟ تجمل گرایی چیست؟
این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت دربارهى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست نمی شود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد. اصل اینهاست. آنها ابزارى است براى اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند.
اسلام بُنمایههاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است. بُنمایههاى این فرهنگ عبارت است از:
خردورزى، اخلاق، حقوق.
هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکردهایم.
دو سه نکته پیرامون ایجاد این وضعیت و الزاماتى که دنبال این فرهنگ رفتن براى ما ایجاد میکند،
این است که رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطهى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفى را باید ترسیم کنیم - هدف زندگى را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت.
مسئلهى ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد.
بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.
قال الله تبارک و تعالی :
یابن آدم! اطیعونی بقدر حاجتکم الیّ، و اعصونی بقدر صبرکم علی النار، و اعملوا للدنیا بقدر لبثکم فیها، و تزوّدوا للآخره بقدر مکثکم فیها.
(کلیات احادیث قدسی)
خداوند متعال می فرماید: ای فرزند آدم! به اندازه ای مرا اطاعت کن که به من نیاز داری، و به اندازه ای مرا معصیت کن که تحمل صبر بر آتش را داری، و برای دنیا به اندازه ای کار کن که در آن قرار است باقی بمانی، و برای آخرت به اندازه ای توشه بردار که قرار است در آن سکنی گزینی.
حماد بن عیسى گوید: روزى امام صادق علیه السّلام به من فرمود: میتوانى خوب نماز بخوانى؟
گفتم: اى آقاى من! من کتاب حریز را درباره نماز حفظ کرده ام.
فرمود: بر تو باکى نیست، برخیز نماز بخوان.
گوید: برابر آن حضرت رو به قبله ایستادم و تکبیر نماز گفتم و رکوع و سجود نمودم.
امام فرمود: اى حمّاد! خوب نماز نمیخوانى! چه اندازه براى مرد زشت است که شصت یا هفتاد سالش شود و یک نماز کامل و تمام بپا ندارد!
حمّاد گوید: پیش خود خوار شدم و گفتم قربانت گردم: نماز را به من بیاموز.
امام صادق علیه السّلام تمام قد رو به قبله ایستاد و...
واقعا چقدر زشت است یک بچه مسلمان ...