http://dl.piy.ir/uploads/%D8%B7%D9%84%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AB%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%8C-%D9%88%D8%AC%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B9%D8%A7-%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B9.mp3
آن مفهومى که میتواند اهداف نظام اسلامى را تا حدود زیادى در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم پیشرفت است . پیشرفت، تداعىکنندهى حرکت است، راه است.
پیشرفت داراى ابعادى است؛ و پیشرفت در مفهوم اسلامی، با پیشرفت یک بُعدى یا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است.
یکى از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از:
سبک زندگى کردن
ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم - که هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - باید به سبک زندگى اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است.
هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامىاست
این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامی، اعتبار بینالمللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است.
اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛
مثل مسئلهى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئلهى خط، مسئلهى زبان، مسئلهى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهاى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛
اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است. در اصطلاح اسلامى به آن میگویند: عقل معاش پس عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج کردن نیست.
میشود این بخش را به منزلهى بخش نرمافزارى تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سختافزارى به حساب آورد.
اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همهى پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد.
در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛
در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛
در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛
پیامبر اکرم بااصحابشون از منطقه ای رد می شدند از اسب پیاده شدندو با احترام خاصی از اون منطقه گذشتند. وقتی اصحاب علتش رو سوال کردند فرمودند اینجا مکانی بود که زمانی رزمندگان اسلام در آن مشغول تمرین رزم بودند.
(این نشانه ارزش کار رزمندگان اسلام است حتی اگر به درجه شهادت نرسیده باشد.)
ویـرانه نه آن است که جـمشید بنـــا کـرد
ویرانــه نه آن است که سهراب فرو ریخت
ویرانه دل ماست کـه هر جـمعــه به یادت
صـد بار بنا گشـت ودگـر بار فـرو ریـخت
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
کارها را به فال نیک بگیرید (و امید وار باشید) تا به آن برسید.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
فال بد زدن (و آن را در سرنوشت آدمی موثر دانستن )نوعی شرک به خداست.
امام صادق علیه السلام:
اثر فال بد به همان اندازه است که آن را می پذیری اگر آن را آسان بگیری کم اثر خواهد بود و اگر آن را محکم و جدی بگیری پر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی هیچ اثری نخواهد داشت .
قال الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
قد آذانا جهلاء الشیعه و حمقاءهم و من دینه جناح البعوضه ارجح منه
نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان محکم تر است ما را آزردند .
ما منتظریم از سفر برگردی
یک روز شبیه رهگذر برگردی
وقتش نرسیده است ای مرد ظهور
با سیصدو سیزده نفر برگردی؟!
علامه امینی : من هر کس را که پس از ذکر شریف صلوات «وعجل فرجهم » را بگوید در ثواب نوشتن کتاب الغدیر سهیم می کنم.
طَلَعَ البَدرُ علینا مِن ثَنیّات الوَداع
ماه شب چهارده از گردنه وداع بر ما طلوع کرد
وجب الشُکرُ علینا ما دَعَى لِله داع
شکر خدا بر ما واجب است
تا هنگامی که ندای دعوت به سوی خدا طنین انگیز باشد
أیها المبعوثُ فینا جِئتَ بالأمر المُطاع
ای که بر ما مبعوث شده ای ، و با دستوری پذیرفته آمدی
جئت شرَّفتَ المدینة مرحباً یا خیر داع
با ورودت مدینه را شرافت دادی ، خوش آمدی ای بهترین دعوت کننده
طلع النّورُ المبینُ نورُ خیرِ المرسلین
نور آشکار طلوع کرد ، نور بهترین پیامبران
نورُ أمنٍ وسلامٍ نورُ حقٍ و یقینٍ
نور امنیت و سلامتی ، نور حق و یقین
ساقَهُ اللهُ تعالى رحمةً للعالمین
خداوند او را به سوی ما فرستاده ، رحمتی برای جهانیان
فَعَلَى البَرِّ شعاعٌ وعلى البحر شعاع
پس شعاع نورش در خشکی و دریا منتشر شده است
مُرسَلٌ بالحق جاءَ نُطقُه وحیُ السَّماء
پیامبری که به حق آمده ، سخنش وحی آسمانی است
قولُه قولٌ فصیحٌ یَتَحَدّى البُلَغاء
گفته هایش زیبا و فصیح ، سخن وران را به مقابله می طلبد
فـیه للجسـم شِفــاءٌ فیه للروح دواء
که در آن درمانی برای جسم و دارویی برای روح است
أیها الهادی سلاماً ما وَعَى القرآنَ واع
ای هدایت کننده سلام و درود بر تو باد
تا زمانی که درک کننده ای قرآن را درک کند
جاءَنا الهادی البشیرُ مطرقُ العانی الأسیر
به سوی ما هدایت کننده و بشارت دهنده ای آمده
رهایی بخش هر مصیبت زده و اسیر
مرشدُ الساعی إذا ما أخطَأَ السّاعی المَسیر
راهنمای هر تلاشگر آن زمانی که به بیراهه رود
دینُه حقٌ صُراحٌ دینُه مِلکٌ کبیر
دینش حق آشکار است ، دینش دولتی بس بزرگ است
هو فی الدنیا نعیمٌ وهو فی الأُخرى متاع
که در دنیا مایه نعمت است و در آخرت توشه سعادت
هاتِ هَدیَ الله هاتِ یا نبیَّ المعجزات
بیاور هدایت خدا را بیاور ای پیامبر معجزات
لَیسَ لِلّاتِ مکانٌ لیس للعُزّى ثبات
مکانی برای (بت) لات و آرامشی برای (بت)عزی نیست
وحِّد اللهَ ووحِّد شَملَنا بعدَ الشِّتات
توحید خدا را بیان کن و بعد از متفرق شدن ما را متحد بگردان
أنت ألَّفتَ قلوباً شَفَهاً طولَ الصِّراع
شما قلب ها را به هم پیوند دادید ، از خستگی جنگ و جدل های طولانی رهانیدی
طَلَعَ البَدرُ علینا مِن ثَنیّات الوَداع
ما شب چهارده از گردنه وداع بر ما طلوع کرد
وجب الشُکرُ علینا ما دَعَى لِله داع
شکر خدا بر ما واجب است
تا هنگامی که ندای دعوت به سوی خدا طنین انگیز باشد
أیها المبعوثُ فینا جِئتَ بالأمر المُطاع
ای کـــه بر ما مبعـــوث شـــده ای ، و با دستوری پذیـــرفتــه آمدی
جئت شرَّفتَ المدینة مرحباً یا خیر داع
با ورودت مدینه را شرافت دادی ، خوش آمدی ای بهترین دعوت کننده